کد مطلب:276396 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:187

قتل دجال - که رییس گمراهان است - به دست آن حضرت
دلیل بر آن، روایتی است كه صدوق در كمال الدین به سند خود از امام صادق علیه السلام آورده كه فرمود: خداوند تبارك و تعالی چهارده نور را چهارده هزار سال پیش از آفرینش خلق آفرید كه آن ها ارواح ما بودند. به آن حضرت عرض شد: یابن رسول اللَّه! این چهارده نور كیانند؟ فرمود: محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین و امامانی از ذرّیه حسین كه آخرین آن ها قائم است (علیهم السلام) كه پس از غیبتی بپاخیزد و دجال را بكشد و زمین را از هرگونه جور و ظلمی پاك گرداند. [1] .

و در همان كتاب نیز به سند خود از نزال بن سبره آمده كه گفت: امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیهما السلام برای ما سخنرانی كرد، حمد و ثنای خدای - عزّوجلّ - را بجای آورد و بر پیغمبر و آل اوعلیهم السلام درود فرستاد. سپس سه مرتبه فرمود: «سَلُونِی أَیُّهَا النَّاسُ قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی»؛ ای مردم! بپرسید از من پیش از آن كه مرا نیابید. صعصعة بن صوحان از جای برخاست و عرضه داشت: یا امیر المؤمنین! دجّال كی خروج می كند؟ فرمود: بنشین كه خداوند سخن تو را شنید و منظور تو را دانست. به خدا قسم آن كه پرسیده شده از سؤال كننده داناتر نیست، و لیكن نشانه هایی دارد و آمادگی هایی كه مانند دو تای كفش پی در پی



[ صفحه 238]



واقع می شوند. اگر بخواهی از آن ها تو را خبر دهم؟ عرضه داشت: آری، یا امیر المؤمنین. فرمود: این نشانه ها را حفظ كن؛ هرگاه مردم نماز را بمیرانند، و امانت را خیانت كنند و دروغ را جایز بشمارند، ربا بخورند، رشوه بگیرند، ساختمان ها را محكم بسازند، دین را به دنیا بفروشند، سفیهان را به كارها بگمارند، با زنان مشورت كنند، رَحِم ها را قطع نمایند، دنبال هوس بروند، و خونریزی را آسان و سبك شمارند، علم (یا عدل) ضعیف شود و ظلم افتخار باشد، اُمرا فاجر، وُزرا ستمگر، كدخدایان خائن، قرآن خوانان فاسق گردند؛ شهادت دروغ رایج و زنا و تهمت و گناه و طغیان علنی شود؛ قرآن هابه زیور آراسته، مساجد زینت یافته، مناره های بلند ساخته، و اشرار احترام شوند؛ در صف ها ازدحام، در دل ها اختلاف و در پیمان ها شكستن واقع گردد، موعود نزدیك شود، از روی حرص دنیا زن ها در تجارت با شوهرانشان مشاركت كنند، صدای بی دین ها بلند گردد و به آن ها گوش فرا داده شود، بدترین افراد هر قومی سرپرست آن ها بشود، و از افراد فاجر - از ترس اذیّت آن ها - تقیّه كنند؛ دروغگو به راستگویی و خائن به امانت داری شناخته شوند، زن های آوازه خوان و نوازندگان به كار گرفته شوند، و آخرین این امّت اوّلشان را لعنت نماید، زنان بر زین سوار شوند، [2] زنان خود را به مردان، و مردان خویش را به زنان شبیه گردانند، شاهد نادیده (یا نخواسته) گواهی دهد و شاهد دیگری برای طرفداری گواهی دهد - بدون اطلاع از جریان -، برای غیر خدا فقه بیاموزند، كار دنیا را بر كار آخرت ترجیح دهند و بر دل های گرگ صفت لباس میش پوشانند؛ دل هایشان از مردار گندیده تر و از صبر تلخ تر باشد، پس در آن هنگام، زود، زود! و شتاب، شتاب! در آن روز بهترین جاها بیت المقدس باشد كه زمانی بر مردم فرا می رسد كه هر كدام تمنّا می كنند از ساكنان آن باشند.

اصبغ بن نباته از جای برخاست و عرضه داشت: یا امیر المؤمنین! دجّال كیست؟ فرمود: دجّال، صاید بن صاید [صید] است. بدبخت كسی است كه او را تصدیق كند و نیك بخت آن است كه او را تكذیب نماید. از شهری كه آن را اصفهان می نامند، از روستایی كه یهودیه



[ صفحه 239]



خوانده می شود بیرون آید، چشم راستش ممسوح است و چشم دیگرش در پیشانی مانند ستاره صبح می درخشد، و در آن لكه ای باشد كه گویی به خون آمیخته است. میان دو چشمش نوشته: این كافر است، كه هر باسواد و بی سواد آن را می خواند. به دریاها فرو می رود و آفتاب با او می گردد، در مقابلش كوهی از دود، و پشت سرش كوهی سفید می باشد كه مردم می پندارند نان است. در زمان قحطی شدیدی خروج می كند، و بر خر سفیدی سوار است كه هر گامش یك میل می باشد، و آبگاه به آبگاه زمین برایش نورِ دیده می شود، و به هیچ آبی نگذرد مگر این كه تا روز قیامت فرو رود، با صدای بلندی كه شرق و غرب بشنوند فریاد بزند: به سوی من آیید دوستان من! كه، منم آن كه آفریدم و درست كردم و تقدیر و هدایت نمودم. أنا ربّكم الأعلی! آن دشمن خدا دروغ می گوید، او یك چشم است، غذا می خورد و در بازارها راه می رود، به راستی كه پروردگارتان نه یك چشم است، نه راه می رود و نه زوال دارد. «تَعالَی اللَّهُ عُلُوّاً كَبِیراً»؛ خداوند از آن پندارها بسی برتر است. بدانید كه بیشتر پیروانش اولاد زنا و دارای پوستین های سبز هستند. خداوند - عزّوجلّ - او را در شام، بر سر گردنه ای به نام «افیق» خواهد كشت، او سه ساعت از روز جمعه گذشته، به دست كسی كه حضرت مسیح عیسی بن مریم پشت سرش نماز می خواند كشته می شود، همانا كه بعد از آن طامّه كبری (درهم كوبنده بزرگ) خواهد بود.

عرض كردیم: آن چیست یا امیر المؤمنین؟ فرمود: خروج «دابّة الارض» از كنار كوه صفا كه انگشتری سلیمان و عصای موسی با او باشد. انگشتری را بر روی هر مؤمنی بگذارد، نقش می گیرد: این به حقّ مؤمن است. و بر روی هر كافری بگذارد نوشته می شود: این به حقّ كافر است. تا جایی كه مؤمن بانگ بزند كه: وای بر تو ای كافر! و كافر فریاد برآرد: خوشا به حال تو ای مؤمن! كه من دوست می داشتم همانند تو باشم و رستگار شوم. سپس دابّه سر بردارد، آن گاه به اذن خداوند شرق و غرب او را ببینند، و این امر بعد از طلوع آفتاب از مغرب خواهد بود، و توبه برداشته خواهد شد، دیگر نه توبه قبول می شود و نه عملی مفید: «یَوْمَ لا یَنْفَعُ نَفْساً إِیمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِی إِیمانِها خَیْراً»؛ آن روز برای كسی كه از پیش ایمان نیاورده باشد، یا با ایمانش خیر حاصل ننموده، ایمان



[ صفحه 240]



آوردنش سودی ندارد. [3] سپس فرمود: از من نپرسید كه پس از آن چه خواهد شد؟ زیرا كه حبیب من رسول خداصلی الله علیه وآله از من عهد گرفته كه آن را جز به خاندانم نگویم.

نزال بن سبره می گوید: به صعصعة بن صوحان گفتم: ای صعصعه! منظور امیر المؤمنین از این سخن چیست؟ گفت: ای پسر سبره! آن كه عیسی بن مریم پشت سرش نماز خواهد خواند، دوازدهمین تن از عترت پیغمبر و نهمین فرزند حسین علیه السلام است و اوست آفتابی كه از مغرب خود برآید، كنار ركن و مقام ظاهر می شود، و زمین را پاك می كند، و میزان عدل برقرار می سا زد. پس آن هنگام هیچ كس به دیگری ظلم نخواهد كرد. امیر المؤمنین علیه السلام ما را خبر داد كه حبیب او رسول خداصلی الله علیه وآله با او عهد كرده كه جز به امامان از عترتش به احدی نگوید كه بعداً چه خواهد شد. [4] .

می گویم: تردیدی نیست كه دعا كردن برای قاتل این كافر عنید و یاری و تأییدش را از خدا خواستن به حكم عقل و شرع پسندیده است.

و امّا این خبر - هرچند كه به دلیل وجود چند مجهول الحال در سندش، ضعیف است، ولی - مضامین آن با اخبار دیگری كه از ائمه اطهارعلیهم السلام رسیده تقویت می شود.

در این جا چند فایده را شایسته است تذكر دهیم:

1 - این كه آن حضرت فرمود: (به خدا قسم آن كه پرسیده شده، از سؤال كننده داناتر نیست...) دلالت می كند كه این یكی از امور بدائیه است كه احتمال تقدیم و تأخیر (جلو و عقب افتادن) دارد، و وقت معینی برای آن نیست، همان طور كه ظهور مولای غایب ماعلیه السلام نیز چنین است كه در نكات بحث غیبت در حرف «غ» گذشت.

2 - دجّال - علیه اللعنه - ساحر خواهد بود، و این كه مردم خیال می كنند كه آفتاب با او راه می رود برای همین است. و دلیل بر آن، فرمایش آن حضرت كه: [مردم خیال می كنند نان است] می باشد، و این كه می فرماید: (زمین زیر پایش نور دیده می شود)، به خاطر عظمت الاغ (مركب) اوست! و این كنایه از سرعت سیر است.



[ صفحه 241]



3 - خروج دابّة الارض در زمان ظهور مهدی - عجّل اللَّه فرجه الشریف - می باشد. و روایات متعددی وارد شده كه منظور از آن، امیر المؤمنین علیه السلام است. از جمله، در بحار، به سند خود از ابوعبد اللَّه جدلی آورده كه گفت: بر علی بن ابی طالب علیهما السلام وارد شدم، به من فرمود: آیا سه مطلب را به تو خبر ندهم پیش از آن كه بر من و تو كسی وارد شود؟ عرض كردم: چرا. فرمود: من بنده خدایم، و من دابّة الارض هستم و راستگوی زمین و عدل آن، و برادر پیامبرش می باشم؛ آیا خبر دهم تو را به انف و عین مهدی؟ عرض كردم: آری، آری، پس آن حضرت دست به سینه خود زد و فرمود: من. [5] .

مؤلف كتاب، محمدتقی موسوی اصفهانی - عفی عنه - می گوید: معنی این گفته آن حضرت كه خبر دهم تو را به انف و عین مهدی...، در حرف «ز» گذشت، مراجعه شود.

و امّا ابوعبد اللَّه جدلی - راوی حدیث - نامش عبید بن عبد است، و سید بزرگوار مورد اعتماد، سید مصطفی، در كتاب نقد الرجال [6] از خلاصه نقل كرده كه او یكی از دوستان خواصّ امیر المؤمنین علیه السلام بوده است.

و در روایت دیگری از او آمده كه گفت: بر حضرت علی علیه السلام وارد شدم، به من فرمود: هفت سخن برای تو بیان می كنم، مگر این كه كسی بر ما داخل شود. عرض كردم: بیان كن فدایت شوم. فرمود: آیا انف مهدی و عین اش را می شناسی؟ گوید: گفتم: آیا ای امیر مؤمنان شما هستید؟ فرمود: گمراهی را آن دو نفر (اولی و دومی) پوشیده داشتند و در آخر الزمان «دابّة»، خواری آن دو را آشكار می سازد. گوید: عرضه داشتم: به خدا سوگند ای امیر مؤمنان! گمان می كنم همانا آن دو، فلانی و فلانی باشند. پس فرمود: دابّه، وه چه دابّه ای است! و عدل و راستگویی او، و زمان برانگیخته شدن آن! و خداوند هركه به او ظلم كند را هلاك می سازد.

و در بحار به نقل از معانی الاخبار به سند خود از عبایه اسدی روایتی آمده كه مطلب فوق را تأیید و تأكید می كند. عبایه گوید: امیر المؤمنین علیه السلام كسالتی داشت و من در بالینش حاضر بودم. به من فرمود: در مصر منبری خواهم ساخت، و دمشق را خراب



[ صفحه 242]



می كنم، و یهود و نصاری را از هر گروه زیاد عرب خارج می نمایم، و عرب را به این عصایم پیش می برم. عرض كردم: یا امیر المؤمنین علیه السلام! مثل این كه تو خبر می دهی كه بعد از مرگ زنده می شوی؟

فرمود: نه، ای عبایه! آن طور نیست كه پنداشته ای، مردی از من این كار را انجام می دهد.

صدوق گوید: امیر المؤمنین علیه السلام از عبایه اسدی تقیّه كرده است.

و نیز در بحار از حضرت امام صادق علیه السلام روایت شده كه فرمود: مردی به عمار بن یاسر گفت: ای ابوالیقظان! آیه ای در كتاب خدا هست كه قلبم را تباه كرده و مرا به شك انداخته است. عمار گفت: كدام آیه؟ آن مرد گفت: آن جا كه خداوند متعال فرماید: «وَإِذا وَقَعَ القَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دابَّةً مِنَ الأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كانُوا بِآیاتِنا لا یُوقِنُونَ»؛ [7] و هنگامی كه وعده عذاب ما بر آنان تحقّق یافت، برایشان دابّة الارض (جنبنده ای از زمین) برآوریم كه با آنان سخن گوید كه مردم به آیات ما یقین نمی داشتند.

این كدام دابّه است؟ عمّار گفت: به خدا قسم نمی نشینم و نه غذا می خورم و نه چیزی می آشامم تا این كه آن را به تو نشان دهم. سپس با آن مرد به سوی امیر المؤمنین علیه السلام شتافت. آن حضرت خرما و كره تناول می كرد، به عمّار فرمود: پیش بیا ای ابوالیقظان! عمّار نشست و شروع به خوردن كرد. آن مرد تعجب كرد و وقتی عمّار برخاست، به او گفت: سبحان اللَّه، ای ابوالیقظان! تو سوگند خوردی كه چیزی نخوری و نیاشامی و ننشینی تا آن (دابّة الارض) را به من نشان دهی! عمّار گفت: اگر تعقّل كنی متوجه می شوی كه آن را به تو نشان دادم. [8] .

و نیز از آن حضرت منقول است كه فرمود: رسول خداصلی الله علیه وآله به امیر المؤمنین علیه السلام رسید در حالی كه در مسجد خوابیده، شنها را جمع كرده و بر آن ها سر نهاده بود، پیغمبرصلی الله علیه وآله با پا او را حركت داد و فرمود: ای دابّة اللَّه برخیز! یكی از اصحاب كه شاهد ماجرا بود، عرض كرد: یا رسول اللَّه! آیا ما یكدیگر را به این نام بخوانیم؟ فرمود: نه، واللَّه این فقط به او (علی) اختصاص دارد، و اوست دابّه ای كه خداوند در كتاب خود از آن یاد كرده است. [9] .



[ صفحه 243]



همین مقدار از روایات ان شاء اللَّه در این زمینه كفایت می كند.

4 - این كه در صدر حدیث سابق الذكر حضرت فرمود: (پس از آن هنگام توبه برداشته خواهد شد...) دلالت دارد بر این كه حضرت حجّت - عجّل اللَّه فرجه الشریف - توبه و ایمان را از كسانی كه پیش از خروج دابّة الارض به كفر و طغیان آلوده بوده اند، می پذیرد. و هرگاه دابّة الارض خروج كند توبه برداشته شود، و كسی كه پیش تر ایمان نداشته ایمان آوردن به كارش نمی آید.

و این چنین روایات مختلفی كه در این باب آمده جمع می شود؛ در بعضی از این روایات آمده امام عصر - ارواحنا فداه - توبه را قبول می كند، كه در بحث قتل كافرین آوردیم، و حاصل آن ها چنین است كه آن حضرت اسلام را بر آن ها عرضه می كند، هر كس اطاعت نمود نجات یابد و هر كس نپذیرفت كشته می شود، و بعضی دیگر از روایات دلالت می كند بر این كه آن حضرت اسلام را از كسانی كه پیش از آن مسلمان نبوده اند نمی پذیرد و توبه كسی را قبول نمی كند، چنان كه شیخ صدوق رحمه الله در كتاب كمال الدین از حضرت ابی عبد اللَّه صادق علیه السلام درباره قول خداوند - عزّوجلّ -: «یَوْمَ یَأْتِی بَعْضُ آیاتِ رَبِّكَ لا یَنْفَعُ نَفْساً إِیمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ»؛ [10] آن روز كه بعضی از آیات پروردگارت رسد برای كسی كه از پیش ایمان نیاورده یا با ایمانش خیری حاصل ننموده باشد، ایمان آوردنش سودی ندارد. فرمود: «اَلآیاتُ هُمُ الأَئِمَّةُ المُشْطَرِدَةُ وَالآیَةُ المُنْتَظَرَةُ القائِمُ علیه السلام»؛ آیات، امامان «مشطرد» [11] هستند و آیه منتظره قائم علیه السلام است، پس آن روز نفعی ندارد كسی را ایمانش، اگر پیش از آن كه آن حضرت با شمشیر قیام كند ایمان نیاورده باشد - هرچند كه به پدران او ایمان داشته است -. [12] .

و در حدیث مروی در بحار در وصف آن حضرت از امام ابوجعفر باقرعلیه السلام چنین



[ صفحه 244]



آمده: كسی را توبه نمی دهد و در راه خدا ملامت احدی او را نمی گیرد... [13] و روایات دیگری كه به ظاهر با هم تعارض دارند، و با این وجه، خلاصه مطلب چنین است كه آن حضرت پیش از خروج دابّة الارض توبه و ایمان را از مخالفین می پذیرد و پس از آن دیگر قبول نیست.

اگر بگویید: با توجه به روایتی كه در تفسیر برهان درباره آیه: «یَوْمَ یَأْتِی بَعْضُ آیاتِ رَبِّكَ...» [14] آمده، این وجه بعید به نظر می رسد؛ روایت چنین است: از امام ابوعبد اللَّه صادق علیه السلام كه فرمود: پیوسته خداوند را در زمین حجّتی بوده كه حلال و حرام را بداند و مردم را به راه خدا دعوت كند، و حجّت از زمین قطع نمی شود مگر چهل روز پیش از روز قیامت، پس هنگامی كه حجّت رفع شود درب توبه هم مسدود می گردد. «وَلَمْ یَنْفَعْ نَفْساً إِیمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُرْفَعَ الحُجَّةُ...؛ [15] و فایده نمی بخشد كسی را ایمانش، اگر ایمان نیاورده باشد پیش از آن كه حجّت برداشته شود».

در جواب می گویم: البته مردم در زمان ظهور امام علیه السلام از گناهان معصوم نخواهند شد، و منظور از این خبر این است كه مكلّف اگر معصیت كند و پیش از آن وقت معیّن توبه نماید، توبه اش قبول می شود، و هنگامی كه حجّت مرتفع گردد، درب توبه نیز بسته می شود. بنابراین منافاتی بین این روایت و آن وجه نیست.

و به وجه دیگری نیز می شود بین این اخبار جمع كرد كه شاید بهترین وجوه باشد؛ و آن این كه حضرت مهدی علیه السلام توبه كسانی را كه بداند ایمان آن ها از روی حقیقت و اخلاص است، می پذیرد، ولی از كسانی كه به زبان و ظاهر مؤمن باشند نمی پذیرد و دیگر كار از كار گذشته است. شاهد بر این مطلب را قبلاً آوردیم كه آن حضرت حكم به باطن می كند - كه اختصاص به او دارد - این راه حلّی است كه به خاطر حقیر رسیده.

و امّا سید جلیل سید نعمت اللَّه جزائری رحمه الله در كتاب الانوار النعمانیه چنین گفته: در این اخبار بسیار فكر می كردم و وجه جمع بین آن ها را می خواستم بدانم تا این كه خداوند



[ صفحه 245]



توفیقم داد و بر حدیثی دست یافتم كه بین این اخبار را جمع می كند، و حاصل آن حدیث این كه: هنگامی كه حضرت مهدی علیه السلام قیام می كند خداوند متعال عدّه ای از كسانی را كه كافر محض مرده اند، زنده می كند - چنان كه بیان این مطلب خواهد آمد - و آن حضرت از این افراد، دیگر توبه را نمی پذیرد كه قبلاً مرده و عذاب الهی را به عیان دیده اند و از روی ناچاری می خواهند ایمان بیاورند، زیرا كه توبه آن ها در آن حال مانند توبه فرعون است كه چون به غرق شدن افتاد، گفت: توبه كردم. و خداوند در جوابش فرمود: «اَلآنَ وَقَدْ عَصَیْتَ قَبْلُ»؛ [16] حالا ایمان می آوری و حال آن كه پیش از این به معصیت گذراندی، و توبه اش را قبول نكرد، و یا مثل كسی است كه روح به گلویش رسیده و جایگاهش را در آتش دیده كه اگر توبه كند توبه اش پذیرفته نیست؛ امّا كسانی كه در زمان ظهور زنده باشند و پیش از آن نمرده اند، یا باید ایمان داشته باشند یا كشته شوند. [17] .

می گویم: این مطلب به خودی خود صحیح است، ولی اخبار آینده این جمع را نمی پذیرد، زیرا كه ظاهر آن ها بیان وضع زندگان است - كه بر تأمل كننده پوشیده نیست - ظاهراً مرحوم سیدرحمه الله وقتی بر این حدیث دست یافت آن را به سلیقه خود، وجه جمع بین آن اخبار قرار داد. به هر حال وجه وجیه در این مبحث همان اوّل یا دوم است كه ذكر كردیم.

5 - از این كه آن حضرت در حدیث دجّال فرمود! (چشم راستش مسخ شده...) وجه نامیده شدنش به (مسیح) معلوم می شود؛ درهم های اطلسی كه مسكوك نیست، از همین جهت مسیح نام داشته و زمین مسطّح را (مسحاء) گویند.

و از سخن صاحب قاموس وجه دیگری استفاده می شود و آن این كه: به خاطر شوم بودن، دجال را مسیح نامند. وی در معنی تمسیح چنین گفته است: این كه خداوند چیزی را مبارك یا ملعون بیافریند، از اضداد است. و مسیح عیسی را به خاطر بركتش بدین اسم نامیده اند، و در اشتقاق این كلمه پنجاه قول - در شرحی كه بر مشارق الانوار نگاشته ام - را یادآور شده ام.



[ صفحه 246]



6 - صاحب قاموس در واژه «دجل» چنین گفته است: دُجیل بر وزن زُبیر؛ ثمامه قطران، و دجل البعیر: شتر را قطران (=شیره دخت ابهل و ارز) مالید یا همه اندام شتر را قطران مالید؛ و از همین باب است دجّال چون همه زمین را فرا گیرد، یا از دجل به معنی: دروغ گفت و سوزاند و جماع كرد و نواحی زمین را پیمود، و یا از دجّل تدجیلاً گرفته شده است به معنی پوشاندن و مطلاّ كردن - به خاطر نیرنگ او به باطل و یا از دُجال به معنی طلا یا آب طلا اخذ شده، چون گنجینه ها در پی او در حركت است. یا از دِجال یعنی دسته شمشیر، یا از دَجاله برای رفیقان انبوه، یا از دَجال بر وزن سحاب به معنی سرگین - چون زمین را نجس می كند، یا از دجل مردم برای به دست آوردن گمشده ها، چون مردم از او پیروی می كنند. [18] .

7 - سیّد جزائری در كتاب الانوار النعمانیه گفته است: و امّا دجّال؛ از حدیث شیخ صدوق دانستی از اصفهان خروج می كند و در اخبار بسیاری آمده كه او از سیستان خروج می نماید. و می شود این اخبار را به این صورت جمع كرد كه مكرر خروج خواهد داشت، چنان كه احوال مختلفی دارد، لعنت خدا و فرشتگان و تمام مردمان بر او باد. [19] .

8 - شیخ ما امین الدین فضل بن الحسن الطبرسی در كتاب مجمع البیان در خبر مرسلی از پیغمبر اكرم صلی الله علیه وآله آورده كه فرمود: هر كه سوره كهف را تا هشت روز بخواند از هر گونه فتنه ای محفوظ می ماند، و اگر دجال در آن هشت روز خروج نماید، خداوند او را از فتنه دجّال مصون می گرداند. [20] .

و در همان كتاب در حدیث دیگری از آن حضرت صلی الله علیه وآله وسلم آورده كه فرمود: هر آن كه ده آیه از سوره كهف را از حفظ بخواند فتنه دجّال به او ضرری نخواهد رساند و هر كه تمام سوره را بخواند داخل بهشت می شود. [21] .

و در خبر دیگری از آن حضرت آمده كه فرمود: آیا شما را دلالت نكنم بر سوره ای كه هنگام نزولش هفتاد هزار فرشته آن را مشایعت كردند كه عظمت آن ها بین آسمان و زمین



[ صفحه 247]



را پر كرده بود؟ گفتند: چرا؛ فرمود: سوره اصحاب كهف، هر كس روز جمعه آن را بخواند خداوند تا جمعه دیگر به اضافه سه روز او را می آمرزد، و نوری بخشیده می شود كه تا آسمان می رسد و از فتنه دجّال محفوظ خواهد ماند. [22] .

و در حدیث دیگری از آن حضرت منقول است كه فرمود: شخصی كه ده آیه از اوّل سوره كهف حفظ كند سپس دجال را درك نماید به او ضرری نمی رساند، و هر كه اواخر سوره كهف را حفظ كند روز قیامت برای او نوری خواهد بود. [23] .


[1] كمال الدين: 335:2.

[2] معلوم است كه منظور زين اسب و امثال آن نيست، زيرا كه در آن زمان هم رايج بوده، بلكه شايد منظور رانندگي در اين زمان باشد، واللَّه العالم. (مترجم).

[3] اقتباس از سوره انعام، آيه 158.

[4] كمال الدين: 525:2.

[5] بحار الانوار: 243:39.

[6] نقد الرجال: 214 - 213.

[7] سوره نمل، آيه 82.

[8] بحار الانوار: 53:53.

[9] بحار الانوار: 52:53.

[10] سوره انعام، آيه 158.

[11] اين كلمه در كمال الدين آمده ولي در تفسير برهان موجود نيست، به هر حال اين كلمه يا از شطربه معني اتصال گرفته شده، يعني اماماني كه سلسله آن ها به هم متصل است، و يا از شطير به معني غريب گرفته شده، اشاره به غربت آن ها و اينكه ياراني نداشتند تا حقّ خود را بگيرند، و در اين امر منتظر حضرت حجت - عجّل اللَّه فرجه الشريف - مي باشند. (مؤلف).

[12] كمال الدين: 336:2.

[13] بحار الانوار: 354:53.

[14] سوره انعام، آيه 158.

[15] تفسير البرهان: 564:1.

[16] سوره يونس، آيه 91.

[17] الانوار النعمانية: 72:2.

[18] قاموس: 374:3 (چاپ بيروت).

[19] الانوار النعمانيه: 110:2.

[20] مجمع البيان: 447:6.

[21] مجمع البيان: 447:6.

[22] مجمع البيان: 447:6.

[23] مجمع البيان: 447:6.